انسان ها دو دسته اند ...
يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۹ ب.ظ
انسان ها به اندازه ی درکی که از انسانیت با تمام قابلیت هایش دارند نسبت به خود و آینده خود برنامه ریزی می کنند. بسیاری از انسان ها سقف فعلیت خود را بسیار پایین تر از آنچه مستعد آن هستند، ترسیم می کنند. عده ی دیگر که معمولا کمتر از گروه قبل هستند، به علل مختلف افق فوق العاده ای برای خود و سرنوشت خود ترسیم می کنند و در مرور زمان از عموم مردم فاصله می گیرند.
جدی گرفتن زندگی به این معنا که انسان نسبت به اوقات و برنامه هایش حساس باشد از مشخصه های دسته ی دوم است و در مقابل دسته اول احساساتی و بی انگیزه هستند و سرگردانی و بی برنامگی را به عنوان یک واقعیت برای خود پذیرفته اند. فعلا کاری به علت بی انگیزه ای ندارم و آنچه اجمالا می توان بیان کرد این است که این حالات با تربیت دینی به معنای حقیقی تنافی دارد و نشان از آفت زدگی است.
دین به انسان انگیزه می دهد برای او افق ترسیم می کند و برنامه اش را هم بیان میکند و از همه مهمتر مربی برای انجام برنامه و رسیدن به افق مشخص می کند.
معمولا همه ی ملاک ها در یک مکتب بشری جمع نمی شود و این همان نقصی است که حتی صحیح ترین مکاتب فلسفی را دربرمی گیرد. تفاوت جهان بینی فلسفی با جهان بینی توحیدی در همین مسأله است. جهان بینی توحیدی تقدس آور است آرمان خیز است و انسان را از رکود و سرگردانی نجات می دهد، برای او مقصد مشخص می کند در حالی که چه بسیار از محققین فلسفه که انگیزه و آرمانی برای زندگی ندارند.
نمی شود کسی دین دار باشد و زندگی را جدی نگیرد و به معیشت دنیوی خود اکتفا کند حتی اگر مقید به بعضی از احکام شریعت باشد...
۹۳/۰۵/۱۹
سنگهای بزرگ، گاهی برای من نشانه ی نزدن نبوده اند،
نشانه ی له شدن بوده اند
چشمم ترسیده از این سنگها
نمی دانم بیشتر از استعدادم بردارم که له شوم
یا کمتر بردارم و به موفقیتهای کوچک خودم برسم