ملاحظات و محاکمات

ملاحظات و محاکمات

ملاحظات و محاکمات تلاشی است برای قضاوت کردن. قاضی یک مسلمان قرن 21 است که اصلی ترین مسأله اش انقلاب اسلامی است چون دغدغه ی دین دارد و در این وانفسا دست و پا می زند تا سره را از ناسره جدا کند. او نیز مانند دیگران ملاحظاتی دارد که طبق آن محاکمه می کند. شما هم محاکمات او را ابتدا ملاحظه کنید سپس محاکمه.
کانال ملاحظات و محاکمات در ایتا و سروش و تلگرام:
sm_javaheri@

آخرین نظرات

-  راز 22 بهمن در چیست؟


-چرا حاکمیت ایران، مشروعیت خود را به حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن گره زده است؟


- کدام کشور و ملتی این چنین سالگرد انقلاب خود را جشن می گیرند؟


- تحلیل روشنفکران و جامعه شناسان از این جشن ملی چیست؟


-حضور میلیونی مردم در سرتاسر کشور حاصل چه قدرتی است؟


**** *** ***

22 بهمن هر سال، سرنوشتی مشابه پیدا کرده است! سال به سال بر جمعیت حاضر در خیابان ها افزوده می شود و دیگر دشمن نیز امیدی به این ندارد که 22 بهمنی از راه برسد که حضور مردم در خیابانها کمتر از سال قبل باشد تا بتواند بر آن مبنا، تحلیل ها و تفسیرهای مختلفی ارائه کند.

این مساله البته برای ما که داخل ایران به سر می بریم و بارها و بارها از نزدیک این جمعیت عظیم را، آن هم نه فقط در 22 بهمن، که در 9 دی 88 دیده ایم، حالتی «کلیشه ای» پیدا کرده است، گویا ما نیز غیر از دیدن چنین جمعیتی در هر سال، انتظار دیگری نداریم و برایمان «عادی» شده که علیرغم تمام مشکلات داخلی و خارجی، اوضاع معیشتی، اشتباهات بزرگ بعضی دولتمردان و ... باز هم توده های مردم از هر رنگ و لباس و شکل را آماده دفاع از اصل انقلاب ببینیم و شعارهای مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسراییل و ... را رساتر از همیشه بشنویم.

جالب آنکه همانگونه که جمهوری اسلامی تنها نظام سیاسی در جهان محسوب می شود که بعد از انقلابش به رفراندوم گذاشته شد و بیش از 98% مردم به آن رای دادند، همچنان تنها نظام سیاسی در جهان محسوب می شود که جشن سالگرد انقلاب خود را با حضور توده های مردمش جشن می گیرد، دقیقا خلاف جشن سالگرد انقلاب های دیگر در سراسر جهان که نهایتا با حضور جمعی از نظامیان و رژه ی آنها و تعداد محدودی از مقامات لشگری و کشوری برگزار می شود، جالب آنکه رهبر معظم انقلاب نیز 3 روز قبل در 19 بهمن در دیدار با فرماندهان ارتش با اشاره به این مسئله فرمودند: «کدام انقلاب را شما سراغ دارید که بعد از ده‌ها سال، با حضور مردم در خیابانها و با شعارهاى مستحکم مردم، بزرگداشت براى سالگرد انقلاب گرفته بشود؟ حالا ان‌شاءاللَّه روز بیست و دوّم بهمن خواهید دید [ که‌] ملّت ایران باز هم در همه‌ى شهرها بااستحکام مى‌آیند و فریاد خواهند زد استحکام خود را و نشان خواهند داد اقتدار ملّى را.»

اما این رویداد عجیب و خارق العاده در ایران را چطور باید تحلیل کرد؟ راه حل فهم درست حضور میلیونی ملت در راهپیمایی های 22 بهمن هر سال چیست؟ چرا عوامل اقتصادی، مشکلات معیشتی، سختی های روزمره و ... هر چقدر هم باعث رنجش مردم می شود اما منجر به دلزدگی آنها از اصل انقلاب نمی شود و درست در هر برهه ای که دشمن و حتی برخی نیروهای انقلابی نیز پیش بینی حضور کمتری از مردم در صحنه را دارند، این حضور پرنگ تر می شود؟

پاسخ به این سوالات را 10 سال قبل دکتر حسین کچویان استاد برجسته جامعه شناسی دانشگاه تهران در مقاله ای خواندنی مطرح کرده است، نوشتاری که علیرغم گذشت یک دهه از نگارش آن، همچنان تحلیلی زنده برای مخاطب محسوب می شود؛ چرا که این مقاله نخستین بار بعد از راهپیمایی 22 بهمن سال 82 به نگارش در آمده که فضای سیاسی آن روزها درگیر اقدامات افراطی اصلاح طلبان تندروی مجلس ششم بود، دقیقا چند روز بعد از اتمام تحصن آنها و تهدید های ضمنی اصلاح طلبان مبنی بر اینکه چراغ حیات جمهوری اسلامی رو به افول است و به احتمال زیاد مردم دیگر حضور چشمگیر سالهای گذشته خود در راهپیمایی 22 بهمن را نخواهند داشت! اما گذر زمان نشان داد حرکت انقلاب خلاف آن چیزی است که مورد تحلیل تندروها و رسانه های بیگانه بود و از آنجایی که راهپیمایی های 22 بهمن هر سال، به معنای واقعی کلمه شگفتی ساز است، این مقاله همچنان تازگی خود را حفظ کرده و بازخوانی مجدد آن امروز نیز خالی از لطف نیست:

مقاله را در ادامه ی مطلب مطالعه کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۹
سید مجتبی امین



متن مقاله بصورت txt در ادامه ی مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۳
سید مجتبی امین

یکی از مشخصه های ایرانیان در طول تاریخ، توانایی این کشور در جذب فرهنگ های مهاجم و ادغام آن ها در نظام اجتماعی جدید است.

تاخت و تازهای یونانیان به فرماندهی اسکندر مقدونی، فتوحات اعراب، حملات مغولان و ترکان و تهاجم غربی ها در قرن های 19 و 20 همگی به تعبیری در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران جذب شده و یک فرهنگ کاملا پیچیده را بوجود آورده.


«بلعیدن ایران آسان ولی هضم آن دشوار بود»


منبع: نظام سلطانی از دیدگاه اندیشه سیاسی شیعه (دوره صفویه و قاجاریه) نوشته ی سید محسن طباطبایی فر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۳۶
سید مجتبی امین

(در ادامه ی پست پیشین پیرامون هویت فکری-فرهنگی حکومت صفویه)


برای شناخت مرز هویتی سه گفتمان حاکم و تمدن ساز ایران (ایرانشهری، خلافت، سلطنت شیعی) ضروری است ابتدا نسبت هر کدام از حکومت ها با دین مشخص شود:
طبق نظریه ی ایرانشهری بیشترین پیوند و عینیت و اتحاد بین حکومت و دین برقرار می شود بطوری که برای پادشاه، مراتبی از الوهیت را قائل بودند و دستورات او تقدسی آسمانی داشت که با عنوان «فره ایزدی» از آن در آیین زرتشت تعبیر می شد. 
در حالی که از منظر اسلام (دستگاه خلافت و سلطان شیعی) خلیفه و پادشاه صرفا مجری شریعت و خود محکوم به آن هستند.
پس نقطه ی تمایز گفتمان سلطنت شیعی با گفتمان ایرانشهری در ایران باستان مشخص شد حال باید نقطه ی تمایز آن را با دستگاه خلافت تبیین کرد.
اساس دستگاه خلافت بر محور حکم ثانوی «جلوگیری از هرج و مرج» تأسیس شده و هیچ اصالت و ارتباطی با تقدس نبوت آسمانی ندارد. یعنی خلیفه صرفا مجتهدی است که تشخیص های او به خاطر اقتدار جبری که دارد اولویت پیدا می کند (به استثنای خلفای راشدین که از صحابه بودند)
در حالی که سلطنت شیعی مبتنی بر «نظریه ی امامت» که در امتداد تقدس نبوت قرار دارد شکل می گیرد فلذا اقتضاء امامت ایجاب می کند که مجری شریعت نیز شامل محدوده ی تقدس (انتخاب آسمانی) قرار گیرد. یعنی اجماع امت تأثیری در تشخیص امام جامعه نخواهد داشت و شخص ائمه از قبل مشخص و معرفی شده اند.
پس جنبه ی تقدس به مجریان شریعت نیز سرایت کرد. 
در این گفتمان شخص امام موضوعیت پیدا می کند و تمام فعالیت های شیعیان را مقدمه ی جریان ولایت آن ها بر نفوس و اموال مسلمین ترسیم می کند.

پی نوشت:
مهمترین شعار حکومت صفویه آماده سازی برای ظهور امام زمان (عج) بود و این برای روزگار ما حرفهای زیادی خواهد داشت
.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۰۶:۲۹
سید مجتبی امین

طرح مسئله ای که این چند روز پیرامون آن مطالعه می کنم:
سه گفتمان غالب در تاریخ تمدن ایران وجود دارد:
1) گفتمان ایرانشهری: 
نظریه ی ایرانشهری مجموعه ی عقاید، ارزش ها و آداب و رسوم ایران باستان است که منبع الهام آن آیین زرتشت است.

 2) گفتمان خلافت:
که پس از زوال فرهنگی- سیاسی نظام پادشاهی ساسانیان و پذیرفتن اسلام توسط ایرانیان تا مدتها حاکم بود و اساس آن بر محور اجماع امت و اولویت آن نسبت به هرج و مرج پایه ریزی شده بود.
3) گفتمان سلطنت شیعی:
گفتمان حاکم بر صفویه و قجریه ی (دوره اول)

                           ****

پیرامون کیفیت تولد گفتمان سوم (سلطنت شیعی) نظریات مختلفی وجود دارد.
عده ای معتقدند در حکومت صفویه نظام حاکم همان سلطنت ایران باستان بود و همراهی با دین اسلام و مذهب شیعه صرفا راه حل استراتژیک برای برون رفت از مشکلات سیاسی و اجتماعی آن زمان بود.

عده ای دیگر معتقدند حکومت صفویان تحت تأثیر خلافت اهل سنت بوده و در واقع نظام سلطنت شیعی همان دستگاه خلافت شیعیان است و علما و فقهای شیعه نتوانستند هیچ ساختار و مدل سیاسی از نظریه ی امامت ارائه دهند در حالی که طبق آراء شیعیان، «امامت» محور هدایت تکوینی و تشریعی انسان پس از آخرین پیامبر بود.
نتیجه ی این دو اعتقاد، ترسیم دو حکومت بی هویت (صفویه و قجریه اول) در تاریخ تمدن ایران است

البته اندیشمندان و مورخین دیگری هم هستند که با استناد به مکاتب و جریان های فکری و مستندات تاریخی، مرز هویتی سلطنت شیعی را از دو قرین خود متمایز می کنند و ماهیت فکری و فرهنگی آن را مستقل می دانند.
پرسش:
به نظر شما چه مولفه هایی را می توان برای استقلال هویتی حکومت صفویان و قجریه اول نام برد؟

ادامه در پست های بعدی....

.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۸
سید مجتبی امین

بی حوصله و خسته ای؟ پایه ای با هم بازی کنیم؟

هیجان، بازی و سرگرمی، حدس کلمه و کلی جایزه، فقط با ارسال 7

هر پیام 100تومن

***************************

حافظ را که به شاخ نباتش قسم بدی، حتما جوابت رو میگیری.

نیت کن و اسمتو بعد از کلمه فال بنویس و بفرست

مثال: فال علی

هزینه ی عضویت صد تومان

***************************

امروز همه دارن بازی می کنن و در لحظه کد شارژ می گیرن

از بازی عقب نمونی!

اسمتو بعد از کلمه ی بازی بنویس و بفرست. مثلا بازی علی

هرپیام صد تومان

*****************************

متولد چه ماهی هستی؟

اسم ماه تولدت رو بفرست تا بدونی امروز برای چه کارهایی خوبه و چرخ زندگیت چه جور می چرخه

مثال: تیر

هر پیام 100 تومان

-------------------------------------------------------------------

نمونه هایی از پیامک های بزرگترین اپراتور کشور به مشترکین ایرانی.

وقتی اقتصاد در یک کشور بدون عقبه ی فرهنگی در اولویت قرار می گیرد نظام سرمایه داری تمام هویت آن ملت را می بلعد. اگر یک دانشجوی علوم اجتماعی و یا یک انسان متوسط فرهنگی بر این پیامک ها نظارت می کرد، قطعا جلوی آن را می گرفت.

متأسفم از نفهمی مدیرانی که مسئله ای به این روشنی را نمی توانند درک کنند.

ترویج خرافات، بازی با منابع و میراث گرانبهای عرفانی، ترویج سرگرمی جاهلانه برای رسیدن به رشد اقتصادی.

پی نوشت:                                     

۱۳۷۲: تاکید بر «عدالت اجتماعی»

۱۳۷۴: تاکید بر «وجدان کاری، انضباط اجتماعی، انضباط اقتصادی»

۱۳۷۵: تاکید بر «ضرورت پرهیز از اسراف و حفظ ثروت و منابع عمومی کشور»

۱۳۸۰: سال اقتدارملی و اشتغال‌آفرینی

۱۳۸۷: نوآوری و شکوفایی.

۱۳۸۸: حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف.

۱۳۸۹: همت مضاعف، کار مضاعف.

۱۳۹۰: جهاد اقتصادی

۱۳۹۱: تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه‌ ایرانى

۱۳۹۲: حماسه‌ی سیاسی و حماسه‌ی اقتصادی

۱۳۹۳: اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی

 

تمام این نام گذاری ها مبتنی بر یک رویکرد فرهنگی در اقتصاد است نه صرفا درآمد زایی.

مدیران کشور اگر همسو با نگاه و سیاست های کلی امام جامعه پیش نروند به خاطر این غفلت مواخذه خواهند شد.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۳
سید مجتبی امین

یکی از بزرگترین مشکلاتی که گریبان جوان امروزی را گرفته وقت های فراغت است. امروزه به خاطر پیشرفت در ابزار و رشد تکنولوژی زمان انجام کارها به حداقل رسیده و هر فردی در شبانه روز اوقاتی خواهد داشت که برنامه ای برای پر کردن آن ندارد. اتفاقا این اوقات به ظاهر بی اهمیت می تواند بیشترین اثر منفی را در سلامت زندگی اشخاص بگذارد. 
اگر کسی در محیط زندگی خود و مطابق با شرایط و علایق خود فعالیتی را انتخاب می کند که هم به اهداف و نوع تفکرش نزدیک است و هم نیازهای معیشتی خود را از آن برطرف می کند باید بگونه ای برنامه ریزی کند که هیچ وقتی را بدون برنامه ی از پیش تعیین شده نگذراند چرا که تصمیم در آن لحظه ممکن است بر اثر غفلت و خستگی و کسالت باشد نه تفکری که مسیر زندگی خود را مبتنی بر آن طراحی کرده است.
پس باید یاد بگیریم که برای تمام اوقات عمر خود برنامه داشته باشیم و اگر هم در لحظه تصمیم میگیریم در واقع به دنبال اجرای بهتر برنامه های پیشین خود هستیم. حتی نسبت به تفریح و استراحت اگر برنامه ریزی وجود داشته باشد جلوی آسیب ها و آفت ها را گرفته می شود.
در این صورت زمانی به خودمان برای انجام گناه و یا اتلاف عمر نخواهیم داد.

پ ن:
کسانی می توانند برای زندگی خود برنامه ریزی کنند که یک آرمان و انگیزه ی متعالی در زندگی داشته باشند و او را مقصد زندگی خود بدانند. معنای واقعی انتظار یعنی دیدن مقصد انسانیت که همان انسان کامل است و تلاش شبانه روزی برای رسیدن به آن.


۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۶:۴۸
سید مجتبی امین

متن زیر پرسش یکی از کاربران اینترنت است که به همراه سوال آن به اشتراک گذاشته خواهد شد ان شاء الله که قابل استفاده برای دیگران نیز باشد


سوال: سلام و با عرض خسته نباشید

به نظرتان وظیفه ی یک زن متدین در جامعه ی امروز، ادامه تحصیل و داشتن یک تخصص و شغل مناسب است و یا همسرداری و فرزند داری؟ اولویت با کدام یک از این دو است؟


پاسخ: با سلام و آروزی موفقیت برای شما

نسبت به این پرسش باید عرض کنم که اگر برای شما محرز است که می توانید نیازی از جامعه ی اسلامی مرتفع کنید واجب است که آن را انجام دهید. حال سوال اصلی اینجاست که نیازهای جامعه ی اسلامی که در شرایط مذکور در سوال قابل رفع است چیست؟ و کدام یک از دیگری اولویت دارد؟

آنچه بر بنده مسلم است این است که زنان جامعه نقش بسیار مهمی را در تربیت انسان های مومن در جامعه ایفا می کنند و سهم بیشتری نسبت به مردان دارند. وظیفه ی دیگر آن ها تابع تخصص آن هاست مانند مردان که مطابق با تخصص و علم و توانایی و مهارتشان وظایفی نیز بر دوش آن ها خواهد آمد.

 نکته ای که آن را مهم می دانم این است که آیا می توان تدبیری به خرج داد که این دو تکلیف (خانوده داری-تکلیف مربوط به تخصص) هر دو با یکدیگر امتثال شود یا خیر؟ اگر مکلف بتواند هر دو را با هم انجام دهد واجب است بر او که این کار  را بکند و اگر نه باید اهم را انتخاب کند.

 ملاک در اهمیت منحصر به فرد بودن تکلیف است. مثلا گاهی یک تکلیفی را انسان های زیادی می توانند انجام دهند و انجام آن منحصر به اشخاص خاصی نیست ولی بعضی از تکالیف تنها از مکلفین خاصی بر می آید همین مسئله انحصاری را نسبت به عده ای از مکلفین ایجاد می کند و باعث اهمیت آن واجب می شود. مثلا پرستاری از بیماران وظیفه ای است که هر انسانی با داشتن تحصیلات مربوط به آن می تواند انجام دهد ولی تربیت انسان مومن تنها از کسی بر می آید که دغدغه ی دینی داشته باشد و کسانی که اهمیتی به مسائل دینی نمی دهند اگر چه می توانند از بیماران پرستاری کنند ولی قادر به تربیت جوان مومن نخواهند بود.

همه ی آنچه بیان شد زمانی معنا پیدا می کند که به دنبال اهم و مهم کردن تکالیف باشیم ولی من می خواهم در اینجا به یک نکته ی بسیار مهمی اشاره کنم که ممکن است سرنوشت بحث را تغییر دهد.

به نظر من با توجه به شرایط امروز جامعه، زن و مادر اگر بخواهند تربیت انسان هایی را به عهده بگیرند (چه همسر و چه فرزندان) تقریبا غیر ممکن است که اثر جدی و فعال در جامعه نداشته باشند و بتوانند از پس این تکلیف برآیند.

حضور در جامعه منظور حضور فعال است نه حضور منفعل- و اثر بخشی به آن (نه صرفا اثر پذیری) فرد را به درجه ای از پختگی می رساند که نگاهش به انسان و ابعاد وجودی انسان کامل تر خواهد شد برخلاف کسی که ارتباط موثر با جامعه ندارد. اگر این پختگی حاصل نشود تربیت فرزندان نیز ناقص خواهد بود.

به عنوان مثال زمانی روحیه ی انقلابی به فرزندان منتقل می شود که تلاش شبانه روزی پدر و مادر را در داخل و خارج از خانه از نزدیک ببیند در این صورت است که آن کودک اهمیت کار آن ها را از نزدیک حس می کند و این مقوله در ذهنش به عنوان یک امر مهم تلقی می شود و تا آخر عمر نسبت به جامعه حس بی تفاوتی نخواهد داشت. جمله ی معروفی است که کودکان ما آن طور که می خواهیم نمی شوند بلکه آن  طور که هستیم خواهند شد.

به نظر من شما حتی اگر گزینه ی همسر داری و فرزند داری را انتخاب کنید باز هم نیاز به یک تخصص جدی برای برطرف کردن نیازهای جامعه دارید تا بتوانید اثر مثبت بر جامعه بگذارید و ابعاد مختلف وجودی تون رو بشناسید و سپس تکمیل کنید و بعد از آن بتوانید این ابعاد را در کودک شناسایی و به کمال برسانید. بسیاری از ایرادات و اشکالات و کمبود های انسان در محیط اجتماعی شناسایی می شود و آن محیط، آزمایشگاهی خواهد بود برای برطرف کردن آن.

به نظرم هر انسانی در ابتدای امر مربی نفس خود است و اگر از تربیت نفس خود سربلند خارج شد قطعا با کمی تدبیر و سلیقه می تواند دیگری را نیز تربیت کند چرا که این مسیر را قبلا طی کرده و با راه و چاه آن آشناست.

حال ممکن است این سوال بوجود آید که زنان و حتی مردان زیادی هستند در جامعه که حتی اثر مثبت بر جامعه می گذارند ولی انسان های ناقص و عقب افتاده ای هستند و حتی عکس این است که ممکن است کسانی باشند که حضور جدی در جامعه ندارند ولی انسان های کامل تری نسبت به دیگران باشند.

پاسخ این سوال این است که انسان اگر با لحاظ این زاویه  دید شناخت نقاط ضعف و نقاط قوت خود- وارد اجتماع بشود و نقش فعال داشته باشد می تواند به خودشناسی برسد ولی اگر صرفا از سر احترام اجتماعی یا مسائل مادی باشد حضور او در جامعه منجر به تربیت او نمی شود. عقل انسان مانند مربی است که تا مربا طفل تحت تربیت- را در موقعیت انتخاب قرار ندهد او را رشد نمی دهد. جامعه انسان را در موقعیت انتخاب ها گوناگون قرار می دهد و فرد در این موقعیت ها ناچار به انتخاب مسیر صحیح است و همین انتخاب ها در مرور زمان باعث رشد او می شود به شرط این که در تمام این مدت حواسش به کاری که می کند باشد و مقصد را گم نکند. حضور در جامعه به خودی خود موضوعیت ندارد بلکه چون سبب خودشناسی و رفع نواقص و نقاط ضعف می شود مهم است.

در یک جمله : به نظرم حضور مثبت و فعال در جامعه برای زنان امروزه یک ضرورت است.

این نتیجه گیری به هیچ وجه نفی آفت ها و آسیب های احتمالی نمی کند. قطعا حضور زنان سخت تر از حضور مردان است به دلایل مختلف، ولی به نظرم در جامعه ی ما می توان شرایطی را ایجاد کرد که هم آفت ها و آسیب ها به حداقل برسد و هم حضور در جامعه و اثر بخشی به آن محقق شود. اصل ازدواج خود سبب کم شدن آفت ها و آسیب ها برای حضور زنان در جامعه خواهد شد. بحث حجاب و رفتار عفیفانه یکی دیگر از آن مصادیق است و ... .

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۵:۱۴
سید مجتبی امین

برای پاسخ به این سوال ابتدا ضروریست جایگاه ایشان را بدرستی بشناسیم، به آیات قرآنی که در ادامه می آید توجه کنید:

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین خلیفه ای قرار می دهم، گفتند : آیا کسی را می آفرینی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد ، و حال آنکه ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می کنیم؟ گفت : آنچه من می دانم شما نمی دانید

 

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ

و اسماء را به آدم بیاموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت : اگر راست می گویید مرا به اسماء اینان خبر دهید

 

قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ

گفتند : منزهی تو، ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست تویی ، دانای حکیم

قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ

گفت : ای آدم ، آنها را اسماء آنها آگاه کن چون از اسمائشان آگاهشان کرد ، خدا گفت : آیا به شما نگفتم که من نهان آسمانها و زمین را می دانم ، و بر آنچه آشکار می کنید و پنهان می داشتید آگاهم؟

 

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ

و به فرشتگان گفتیم : آدم را سجده کنید ، همه سجده کردند جز ابلیس ، که سرباز زد و برتری جست و او از کافران بود



این آیات بیانگر بالاترین حدی است که مخلوقی می تواند در آن قرار بگیرد و ملائکه ی مقرب الهی که جایگاهشان در عرش او قرار دارد را به سجده بیاندازد. سجده ای نه از روی اجبار و امر که در ملکوت اثری از اعتبار و قرارداد نیست. سجده ای که از روی تکوین است و به تبع مشاهده ی نور الهی است.

خداوند به انسان علم آموخت، -علم آدم الاسماء- ولی نسبت به ملائکه می فرماید «عرضهم علی الملائکه» و پس از آن نیز خود ملائکه تصدیق به نداشتن علم خود می کنند. علم یعنی آنچه بتوان معلوم را در او دید. علم و اسم هر دو از یک سنخ هستند. اسم یعنی آنچه بازتاب نور مسمی باشد. اسم و علم اگر از خود استقلال و هویتی داشته باشند در معرفی مسمی و معلوم خود خلل ایجاد می کنند و نمی توانند به او هدایت کنند. اسم اگر خود موجودی باشد در کنار مسمای خود با حضورش خودش را معرفی کرده بجای این که مسمای خودش را معرفی کند و دیگر اطلاق اسم بر آن نمی توان کرد. اسم یعنی فنای در مسما. علم هم یعنی فنای در معلوم. اسم و علم آینه ای هستند که جز بازتاب نوری که در برابرشان قرار دارد حق هیچ تصرفی در آن ندارند.

معنای حقیقی خلیفه ی الهی نیز همین است. موجودی که بیشترین فنا و بیشترین عدم استقلال و تصرف در نور خدا را دارد. نور خدا را باید در آینه ای دید که از خود هیچ ندارد. اگر آینه خود تصویری از خود داشته باشد دیگر قادر به بازتاب کامل نوری که در او تابیده شده، نیست. آینه هرچه صافتر و زلال تر باشد می تواند نور الهی را بیشتر منتقل کند. می تواند خلیفه ی الهی باشد.

خداوند موجودی است مستقل و همه ی مخلوقات ربط به او هستند. وجود همه ی عالم متصل و مربوط به هستی اوست و هیچ استقلالی از خود ندارند.

قرب الهی یعنی حذف استقلال از ماسوی الله. هر که خود را مستقل می بیند نور الهی در او نخواهد تابید چرا که او خود داعیه دار استقلال است و تا نفس خود را کامل فانی نکند و از بین نبرد نور حق در او نخواهد آمد.

چون سنخ وجود ما از اساس با سنخ وجود حق تعالی مختلف است او مستقل است و ما ربط- برای تقرب به او نیاز به یک ربطی هست که بیشترین فنا را داشته باشد. موجودی که از خود هیچ نداشته باشد و جز نور الهی که در اوست هیچ چیز دیگری نباشد. چیز بودن یا شیئیت یعنی مستقل بودن. اگر انسان نفس خود را یک شی بداند یعنی یک موجود مستقل دانسته و خداوند در قرآن می فرماید: «کل شی هالک الا وجهه»

همه چیز نابود است مگر وجه او.

وجه دقیقا همان معنای اسم یا علم را می دهد. یعنی هر آنچه ربط به اوست باقیست. وجه یعنی سمت. سمت یک موجود هیچ وقت موجود مستقلی در عرض خود آن نیست بلکه همیشه فانی در اوست. در ادبیات قرآنی ماسوی الله جز ربط ، وجه، اسم و ... چیزی نیستند و تنها خداوند است که استقلال دارد.

آن آینه ای که بیشترین فنا را در ذات اقدس الهی دارد و هیچ تصرفی از خود در نور او نمی کند همان حقیقت محمدیه است. همان نور واحدی که در عالم ملک تبدیل به 14 تکه شده است و هر کدام جز او و نور او هیچ از خود ندارند و انسان ها و تمام مخلوقات عالم تنها از طریق او می توانند به قرب الهی نایل شوند.

در آفرینش کسی مقرب تر است که هیچ نباشد و هیچ باشد. هرکه خود را داشته باشد او را نخواهد داشت و هرکه او را داشته باشد غیر او نخواهد بود.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۱
سید مجتبی امین

دیروز به دعوت یکی از دوستان روانشناسم به کلینیک آتیه رفتم. این کلینیک قرار است پژوهشی پیرامون تأثیر استماع آیات قرآن بر فعالیت های الکترونیکی و امواج مغز در بین مسلمانان انجام دهد. بنده هم از جمله ی آزمودنی های این کلینیک بودم و برای اولین بار با دستگاه (EEG) بمدت حدود 30 دقیقه نوار مغزم را ثبت کردند.

نوار مغز باید در حالت کاملا راحت و بدون هیچ انقباض عضلانی ثبت شود. متخصص گفت چشم هایت را باید ببندی چون هر گونه تحرک و فشار بر جریان عادی نوار مغز تأثیر می گذارد. او نوار مغزم را بر روی مانیتور انداخت و بهم گفت اخم کن. وقتی اخم کردم خطوط کاملا بهم ریخت و من از این تغییر خنده ام گرفت وقتی خندیدیم یک لحظه کل نوار مغزم به قدری تغییر کرد که صفحه ی مانیتور سیاه شد.

فکر نمی کردم حتی پلک زدن هم در امواج و الکترود های مغز تأثیر داشته باشه. حدود 5 دقیقه در حالت عادی (REST) نوار مغزم را ثبت کردند سپس سوره ی مبارکه ی حمد و بعد از آن 8 آیه آخر سوره ی مبارکه حشر را پخش کردند.

خیلی جالب بود که خندیدن و اخم کردن و فشار دادن دندان ها بهم دیگر و حتی قورت دادن آب دهان هم در مغز تأثیر دارد کلام خدا که جای خود دارد. احوالات روح بر جسم و تن انسان اثر می گذارد. بزرگان ما رابطه ی جان و تن را به لفظ و معنا تشبیه می کنند و حضرت مولانا نیز ابیات زیادی با این مضمون دارد:


اشتراک لفظ دائم رهزنست                           اشتراک گبر و مؤمن در تنست

جسمها چون کوزه‌های بسته‌سر                       تا که در هر کوزه چه بود آن نگر

کوزه ی آن تن پر از آب حیات                         کوزهی این تن پر از زهر ممات

 گر به مظروفش نظر داری شهی                       ور به ظرفش بنگری تو گم‌رهی

لفظ را مانندهی این جسم دان                          معنیش را در درون مانند جان

دیدهی تن دایما تن‌بین بود                           دیدهی جان جان پر فن بین بود


اگر دوستان تمایل به همکاری با این کلینیک را داشتند پیام بگذارند چون نیاز به آزمودنی های 
بیشتری برای انجام این  پژوهش است. برای دوستانم در کلینیک آتیه آروزی موفقیت می کنم
و امیدوارم همه ی ما به نصیحت مولانا بیشتر توجه کنیم که فرمود:  

گر به مظروفش نظر داری شهی

ور به ظرفش بنگری تو گم رهی

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۵۸
سید مجتبی امین


ساخت کد موزیک آنلاین

ساخت کد موزیک آنلاین