ایرانی ها در هیچ دوره ای برای رسیدن به حقوقشان از حمایت سازمان های بین المللی برخوردار نبودند.
این یک تجربه ی تاریخی است و ربطی به روش های دیپلماتیک ندارد.
طراحی برجام نباید بر محور دیپلماسی صورت می گرفت. برجام یک پرونده ی امنیتی و استراتژیک بود.
اولین خطا، انتقال پرونده ی هسته ای از شورای عالی امنیت ملی به وزرات امور خارجه بود.
پیشنهاد میکنم ببینید:
قطعهای کوتاه از صحبتهای جواد ظریف در پارلمان اروپا دربارهی برنامهی موشکی ایران (با زیرنویس فارسی)
دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 45 ثانیه
تذکر مهم عارف وارسته آیت الله ناصری نسبت به مشکلاتی که در آینده ایجاد خواهد شد
دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 20 ثانیه
یکی از
بزرگترین مشکلاتی که گریبان جوان امروزی را گرفته وقت های فراغت است. امروزه به
خاطر پیشرفت در ابزار و رشد تکنولوژی زمان انجام کارها به حداقل رسیده و هر فردی
در شبانه روز اوقاتی خواهد داشت که برنامه ای برای پر کردن آن ندارد. اتفاقا این
اوقات به ظاهر بی اهمیت می تواند بیشترین اثر منفی را در سلامت زندگی اشخاص بگذارد.
اگر کسی در محیط
زندگی خود و مطابق با شرایط و علایق خود فعالیتی را انتخاب می کند که هم به اهداف
و نوع تفکرش نزدیک است و هم نیازهای معیشتی خود را از آن برطرف می کند باید بگونه
ای برنامه ریزی کند که هیچ وقتی را بدون برنامه ی از پیش تعیین شده نگذراند چرا که
تصمیم در آن لحظه ممکن است بر اثر غفلت و خستگی و کسالت باشد نه تفکری که مسیر
زندگی خود را مبتنی بر آن طراحی کرده است.
پس باید یاد
بگیریم که برای تمام اوقات عمر خود برنامه داشته باشیم و اگر هم در لحظه تصمیم
میگیریم در واقع به دنبال اجرای بهتر برنامه های پیشین خود هستیم. حتی نسبت به تفریح و استراحت اگر برنامه ریزی وجود داشته باشد جلوی آسیب ها و آفت ها را گرفته می شود.
در این صورت زمانی
به خودمان برای انجام گناه و یا اتلاف عمر نخواهیم داد.
پ ن:
کسانی می توانند برای زندگی خود برنامه ریزی کنند که
یک آرمان و انگیزه ی متعالی در زندگی داشته باشند و او را مقصد زندگی خود بدانند.
معنای واقعی انتظار یعنی دیدن مقصد انسانیت که همان انسان کامل است و تلاش شبانه
روزی برای رسیدن به آن.
اگر هوای نفس انسان عقالی چون عقل و حکمت نداشته باشد یا نقاط ضعف می بیند و یا نقاط قوت.
عدالت در تعقل است.
همان رهبری که فرمود نظر بنده به آقای احمدی نژاد نسبت به آقای هاشمی نزدیک تر است نقاط ضعف دولت را نادیده نمی گیرد. اعتدالی که محورش را عقلانیت مشخص کند متعالی است و اعتدالی که یک طرفش حق باشد و یک طرف باطل تدبیری است ناشی از ترس و نه عقلانیت و سیاست شفاف.
سیاست ورزی پیچیده غیر از سیاست ورزی مبهم و فریبکارانه است.
داستان این مستند همانند قصه هایی است که حاج کاظم برای شاهدان (گروگان ها) داخل آژانس تعریف می کند. در روزگاران قدیم زمانی که همه ی مردم یک شهر بخوبی در کنار یک دیگر زندگی می کردند، یک غول وحشی به شهر حمله می کند. عده ای از مردان شهر آماده ی مقابله با او می شوند و بسیاری دیگر ترسان در پناهگاه ها مخفی می شوند. مردانی که با آن غول وحشی مبارزه می کردند حاضر می شوند از جان خود بگذرند و غول وحشی به وطنشان تعرضی نکند. بسیاری از آن ها کشته می شوند و بالاخره پس از چند سال موفق می شوند غول وحشی را از بین ببرند.
آنها پس از کشتن غول، به خانه های خود باز می گردند.
یکی از این سربازان که به شدت مجروح شده، در یک دو راهی قرار می گیرد. او هر چه تلاش می کند نمی تواند راهی برای زنده ماندن در وطنش پیدا کند به همین خاطر یا باید به انتظار مرگ بنشیند و یا وطنش را ترک کند. هیچ کس در آن سرزمین نمی تواند و نمی خواهد برای زنده ماندن او قدمی پیش گذارد.
این مرد پس از این که مطمئن شد هیچ خطری کشورش را تهدید نمی کند آن را ترک کرد تا زنده بماند.
او 33 سال زبان به کام گرفته بود و هیچ اعتراضی نکرد تا مطمئن شود درد و دل هایش به دست بیگانه نمی افتد و خطری برای کشورش ایجاد نمی شود. بعد از 33 سال هم یک جوان حدودا 33 ساله به تنهایی مستندی یک ساعته درباره ی او می سازد و با اصرار از او می خواهد که پس از 37 عمل جراحی کمی از این سالهای پس از جنگ بگوید.
سرانجام پس از ضبط مستند، برای سی و هشتمین بار زیر تیغ جراحی می رود و نتیجه ی آن برداشتن کل حنجره ی او می شود. او آخرین حرفهایش را به دوربین یک جوان 33 ساله می زند. او خیالش راحت است که مستند زندگی اش از شبکه ی افق پخش می شود و نه بی بی سی فارسی. چون همیشه اولویت اول او وطنش بود نه زندگی اش.
حسین شمقدری یکی از فرزندان حاج کاظم دیروز است که به توصیه ی پدرش هیچ وقت فداکاری امثال عباس را فراموش نمی کند. او امروز دوربین به دست گرفته تا همان کاری که پدرش با ژ3 آغاز کرد به سرانجام برساند.