ملاحظات و محاکمات

ملاحظات و محاکمات

ملاحظات و محاکمات تلاشی است برای قضاوت کردن. قاضی یک مسلمان قرن 21 است که اصلی ترین مسأله اش انقلاب اسلامی است چون دغدغه ی دین دارد و در این وانفسا دست و پا می زند تا سره را از ناسره جدا کند. او نیز مانند دیگران ملاحظاتی دارد که طبق آن محاکمه می کند. شما هم محاکمات او را ابتدا ملاحظه کنید سپس محاکمه.
کانال ملاحظات و محاکمات در ایتا و سروش و تلگرام:
sm_javaheri@

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم حصولی» ثبت شده است

برای پاسخ به این سوال ابتدا ضروریست جایگاه ایشان را بدرستی بشناسیم، به آیات قرآنی که در ادامه می آید توجه کنید:

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین خلیفه ای قرار می دهم، گفتند : آیا کسی را می آفرینی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد ، و حال آنکه ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می کنیم؟ گفت : آنچه من می دانم شما نمی دانید

 

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ

و اسماء را به آدم بیاموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت : اگر راست می گویید مرا به اسماء اینان خبر دهید

 

قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ

گفتند : منزهی تو، ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست تویی ، دانای حکیم

قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ

گفت : ای آدم ، آنها را اسماء آنها آگاه کن چون از اسمائشان آگاهشان کرد ، خدا گفت : آیا به شما نگفتم که من نهان آسمانها و زمین را می دانم ، و بر آنچه آشکار می کنید و پنهان می داشتید آگاهم؟

 

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ

و به فرشتگان گفتیم : آدم را سجده کنید ، همه سجده کردند جز ابلیس ، که سرباز زد و برتری جست و او از کافران بود



این آیات بیانگر بالاترین حدی است که مخلوقی می تواند در آن قرار بگیرد و ملائکه ی مقرب الهی که جایگاهشان در عرش او قرار دارد را به سجده بیاندازد. سجده ای نه از روی اجبار و امر که در ملکوت اثری از اعتبار و قرارداد نیست. سجده ای که از روی تکوین است و به تبع مشاهده ی نور الهی است.

خداوند به انسان علم آموخت، -علم آدم الاسماء- ولی نسبت به ملائکه می فرماید «عرضهم علی الملائکه» و پس از آن نیز خود ملائکه تصدیق به نداشتن علم خود می کنند. علم یعنی آنچه بتوان معلوم را در او دید. علم و اسم هر دو از یک سنخ هستند. اسم یعنی آنچه بازتاب نور مسمی باشد. اسم و علم اگر از خود استقلال و هویتی داشته باشند در معرفی مسمی و معلوم خود خلل ایجاد می کنند و نمی توانند به او هدایت کنند. اسم اگر خود موجودی باشد در کنار مسمای خود با حضورش خودش را معرفی کرده بجای این که مسمای خودش را معرفی کند و دیگر اطلاق اسم بر آن نمی توان کرد. اسم یعنی فنای در مسما. علم هم یعنی فنای در معلوم. اسم و علم آینه ای هستند که جز بازتاب نوری که در برابرشان قرار دارد حق هیچ تصرفی در آن ندارند.

معنای حقیقی خلیفه ی الهی نیز همین است. موجودی که بیشترین فنا و بیشترین عدم استقلال و تصرف در نور خدا را دارد. نور خدا را باید در آینه ای دید که از خود هیچ ندارد. اگر آینه خود تصویری از خود داشته باشد دیگر قادر به بازتاب کامل نوری که در او تابیده شده، نیست. آینه هرچه صافتر و زلال تر باشد می تواند نور الهی را بیشتر منتقل کند. می تواند خلیفه ی الهی باشد.

خداوند موجودی است مستقل و همه ی مخلوقات ربط به او هستند. وجود همه ی عالم متصل و مربوط به هستی اوست و هیچ استقلالی از خود ندارند.

قرب الهی یعنی حذف استقلال از ماسوی الله. هر که خود را مستقل می بیند نور الهی در او نخواهد تابید چرا که او خود داعیه دار استقلال است و تا نفس خود را کامل فانی نکند و از بین نبرد نور حق در او نخواهد آمد.

چون سنخ وجود ما از اساس با سنخ وجود حق تعالی مختلف است او مستقل است و ما ربط- برای تقرب به او نیاز به یک ربطی هست که بیشترین فنا را داشته باشد. موجودی که از خود هیچ نداشته باشد و جز نور الهی که در اوست هیچ چیز دیگری نباشد. چیز بودن یا شیئیت یعنی مستقل بودن. اگر انسان نفس خود را یک شی بداند یعنی یک موجود مستقل دانسته و خداوند در قرآن می فرماید: «کل شی هالک الا وجهه»

همه چیز نابود است مگر وجه او.

وجه دقیقا همان معنای اسم یا علم را می دهد. یعنی هر آنچه ربط به اوست باقیست. وجه یعنی سمت. سمت یک موجود هیچ وقت موجود مستقلی در عرض خود آن نیست بلکه همیشه فانی در اوست. در ادبیات قرآنی ماسوی الله جز ربط ، وجه، اسم و ... چیزی نیستند و تنها خداوند است که استقلال دارد.

آن آینه ای که بیشترین فنا را در ذات اقدس الهی دارد و هیچ تصرفی از خود در نور او نمی کند همان حقیقت محمدیه است. همان نور واحدی که در عالم ملک تبدیل به 14 تکه شده است و هر کدام جز او و نور او هیچ از خود ندارند و انسان ها و تمام مخلوقات عالم تنها از طریق او می توانند به قرب الهی نایل شوند.

در آفرینش کسی مقرب تر است که هیچ نباشد و هیچ باشد. هرکه خود را داشته باشد او را نخواهد داشت و هرکه او را داشته باشد غیر او نخواهد بود.

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۱
سید مجتبی امین

نوشته شده برای وبلاگ اشارات و تنبیهات

 

تنبیه اول: ذهن انسان خود از سنخ مجردات است ولی در محاذات ماده که قرار می گیرد (چون از دو سنخ مختلف هستند)از طریق حد و ساخت ماهیات از آن، ماده را تفسیر می کند. علم حصولی در واقع همان شناحت ماهوی است که البته مخصوص عالم ماده است و در عوالم غیر مادی مثل عالم مثال و عقل دیگر ماهیت و حدود واسطه ی شناخت نیستند. (چون هم سنخ با نفس هستند)
تنبیه دوم: حد در واقع یک مفهوم عدمی است مثل سایه که به شئ نسبت داده می شود ولی حقیقتا نبود نور است. ذهن با سلب آثار دیگر اشیاء، ماهیتی از وجود شئ انتزاع می کند که قابل اثبات و انتساب به دیگر موجودات نیست.
تنبیه سوم: ذهن وقتی برهانا توانست احکام ماده را از مجردات تفکیک کند در شناخت حصولی خود از عوالم ماوراء ماده، خواص حدود و ماهیات را نیز از آن ها نفی می کند تا در شناخت آن ها به مغالطه نیفتد.
اشاره: آموزه های وحیانی مثل قرآن و روایات در ترسیم عوالم ماورای ماده (با عنوان آخرت اعم از بهشت و جهنم و...) با لحاظ همین هستی شناسی به توصیف پرداخته اند. در قرآن مجید و بسیاری از روایات، بگونه ای پدیده های اخروی تصویر می شوند که منجر به نفی قواعد حاکم بر علم حصولی و احکام ماهیت خواهد شد، بطور مثال انتساب حدود یک ماهیت به ماهیت دیگر باعث از بین رفتن تمایز ماهوی بین اشیاء می شود. عباراتی مانند نهر و جویی از شیر که طعم عسل دارد (انتساب دو مزه به نهر) و یا تجمیع همه طعم های لذت بخش در یک خوراکی و باغ هایی که رودخانه ها از زیر آن ها جاری است و... .
 
این عبارت پردازی ساختار های حاکم بر علم حصولی در تمایز ماهوی اشیاء را نفی می کند و همین مسئله قرینه ای است محکم بر لحاظ هستی شناسی حکمت متعالیه در آموزه های وحیانی. علامه طباطبایی با توجه به این قرینه از ظواهر قرآن، آیات مربوط به معاد را در تفسیر شریف المیزان تبیین می کنند.

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۱۳
سید مجتبی امین


ساخت کد موزیک آنلاین

ساخت کد موزیک آنلاین