طرح مسئله ای که این چند روز پیرامون آن
مطالعه می کنم:
سه گفتمان غالب در تاریخ تمدن ایران
وجود دارد:
1)
گفتمان ایرانشهری:
نظریه ی ایرانشهری مجموعه ی عقاید، ارزش
ها و آداب و رسوم ایران باستان است که منبع الهام آن آیین زرتشت است.
2) گفتمان خلافت:
که پس از زوال فرهنگی- سیاسی نظام
پادشاهی ساسانیان و پذیرفتن اسلام توسط ایرانیان تا مدتها حاکم بود و اساس آن بر
محور اجماع امت و اولویت آن نسبت به هرج و مرج پایه ریزی شده بود.
3)
گفتمان سلطنت شیعی:
گفتمان حاکم بر صفویه و قجریه ی (دوره اول)
****
پیرامون کیفیت تولد گفتمان سوم (سلطنت شیعی) نظریات مختلفی وجود دارد.
عده ای معتقدند در حکومت
صفویه نظام حاکم همان سلطنت ایران باستان بود و همراهی با دین اسلام و مذهب شیعه
صرفا راه حل استراتژیک برای برون رفت از مشکلات سیاسی و اجتماعی آن زمان بود.
عده ای دیگر معتقدند حکومت صفویان تحت تأثیر خلافت اهل سنت بوده و در واقع
نظام سلطنت شیعی همان دستگاه خلافت شیعیان است و علما و فقهای شیعه نتوانستند هیچ
ساختار و مدل سیاسی از نظریه ی امامت ارائه دهند در حالی که طبق آراء شیعیان،
«امامت» محور هدایت تکوینی و تشریعی انسان پس از آخرین پیامبر بود.
نتیجه ی این دو اعتقاد،
ترسیم دو حکومت بی هویت (صفویه و قجریه اول) در تاریخ تمدن ایران است.
البته اندیشمندان و
مورخین دیگری هم هستند که با استناد به مکاتب و جریان های فکری و مستندات تاریخی،
مرز هویتی سلطنت شیعی را از دو قرین خود متمایز می کنند و ماهیت فکری و فرهنگی آن
را مستقل می دانند.
پرسش:
به نظر شما چه مولفه هایی
را می توان برای استقلال هویتی حکومت صفویان و قجریه اول نام برد؟
ادامه در پست های بعدی....
.