نوشته شده برای وبلاگ اشارات و تنبیهات
تنبیه اول: ذهن انسان خود از سنخ مجردات
است ولی در محاذات ماده که قرار می گیرد (چون از دو سنخ مختلف هستند)از طریق حد و
ساخت ماهیات از آن، ماده را تفسیر می کند. علم حصولی در واقع همان شناحت ماهوی است
که البته مخصوص عالم ماده است و در عوالم غیر مادی مثل عالم مثال و عقل دیگر ماهیت
و حدود واسطه ی شناخت نیستند. (چون هم سنخ با نفس هستند)
تنبیه دوم: حد در واقع یک مفهوم عدمی
است مثل سایه که به شئ نسبت داده می شود ولی حقیقتا نبود نور است. ذهن با سلب آثار
دیگر اشیاء، ماهیتی از وجود شئ انتزاع می کند که قابل اثبات و انتساب به دیگر
موجودات نیست.
تنبیه سوم: ذهن وقتی برهانا توانست
احکام ماده را از مجردات تفکیک کند در شناخت حصولی خود از عوالم ماوراء ماده، خواص
حدود و ماهیات را نیز از آن ها نفی می کند تا در شناخت آن ها به مغالطه نیفتد.
اشاره: آموزه های وحیانی مثل قرآن و
روایات در ترسیم عوالم ماورای ماده (با عنوان آخرت اعم از بهشت و جهنم و...) با
لحاظ همین هستی شناسی به توصیف پرداخته اند. در قرآن مجید و بسیاری از روایات،
بگونه ای پدیده های اخروی تصویر می شوند که منجر به نفی قواعد حاکم بر علم حصولی و
احکام ماهیت خواهد شد، بطور مثال انتساب حدود یک ماهیت به ماهیت دیگر باعث از بین
رفتن تمایز ماهوی بین اشیاء می شود. عباراتی مانند نهر و جویی از شیر که طعم عسل
دارد (انتساب دو مزه به نهر) و یا تجمیع همه طعم های لذت بخش در یک خوراکی و باغ
هایی که رودخانه ها از زیر آن ها جاری است و... .
این عبارت پردازی ساختار های حاکم بر علم حصولی در
تمایز ماهوی اشیاء را نفی می کند و همین مسئله قرینه ای است محکم بر لحاظ هستی
شناسی حکمت متعالیه در آموزه های وحیانی. علامه طباطبایی با توجه به این قرینه از
ظواهر قرآن، آیات مربوط به معاد را در تفسیر شریف المیزان تبیین می کنند.