دوباره سلام
يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۹ ب.ظ
دوستان عزیز من پس از مدتها قصد دارد
دوباره مطلب بذارم.
به عنوان شروع هم چند بیت شعر از حضرت سعدی می ذارم که بی ربط هم نیست
(بخصوص بیت آخرش) البته پیشاپیش می دانم که چندان هم خواننده ندارم
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل دو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
۹۳/۰۵/۱۲