ملاحظات و محاکمات

ملاحظات و محاکمات

ملاحظات و محاکمات تلاشی است برای قضاوت کردن. قاضی یک مسلمان قرن 21 است که اصلی ترین مسأله اش انقلاب اسلامی است چون دغدغه ی دین دارد و در این وانفسا دست و پا می زند تا سره را از ناسره جدا کند. او نیز مانند دیگران ملاحظاتی دارد که طبق آن محاکمه می کند. شما هم محاکمات او را ابتدا ملاحظه کنید سپس محاکمه.
کانال ملاحظات و محاکمات در ایتا و سروش و تلگرام:
sm_javaheri@

آخرین نظرات

خطر انقراض نسل مهمترین حیوان


هر چه پیش تر می رود انسان ها بیشتر شبیه هم می شوند. افراد مختصات خودشان را از دست می دهند و مدل های مختلف را انتخاب می کنند بجای این که مدل مخصوص به خود را بازسازی کنند.

مدل ها از قبل طراحی شده و شما مجبور به انتخاب آن ها هستید. این نحوه ی استفاده ی ما از ابزار جدید -مثلا گوشیهای هوشمند- به ما قدرت انتخاب می دهد ولی انتخابی که از قبل گزینه هایش مشخص شده.

فلسفه ی فوروارد کردن پیام ها دقیقا همین است.

گاهی یک پیام به همه ی ابعاد دغدغه های شما اشاره ندارد ولی چون مورد تأیید اجمالی شماست آن را پخش می کنید و در مرور زمان آن ظرائف دغدغه های شخصی شما به فراموشی سپرده می شود چرا که قسمتی از آن برای شما پر رنگ شد چون در یکی از مدل های از پیش تعریف شده قرار داشت.

تفاوت وبلاگ نویسی با فوروارد کردن پیام ها در گروه های مختلف گوشی های هوشمند دقیقا در همین نکته است. در وبلاگ نویسی تک تک الفاظ و جملات توسط ذهن منتشر کننده ساخته و ترکیب بندی می شد و به تبع پاسخگوی همه ی ابعاد آن پیام نیز خواهد بود در حالی که وقتی پیام دیگری به اشتراک گذاشته می شود هم اجمالا اشاره به بعضی از ابعاد دغدغه ی منتشر کننده دارد و هم پاسخگوی آن نیست، اساسا توقع پاسخگویی وجود ندارد.

هرچه پیش می رود مقام بیان انسان سخیف تر می شود و ارزش سخن، کاسته و معانی الفاظ به تبع کانتکس ضعیفشان بی اثر و نخ نما می شوند.

اگر همچنان انسان را حیوان ناطق بدانیم باید گفت که ناطقیت این حیوان در خطر است، باشد که نسل آن منقرض نشود.



پ.ن: نویسنده خلیفه ی الهی بودن انسان را در این پست لحاظ نکرده و با اخس اقوال نسبت به انسان در این چند خط قلم زده است.
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۰۵:۲۹
سید مجتبی امین

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۵۲
سید مجتبی امین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۵۱
سید مجتبی امین

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۸
سید مجتبی امین

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۵
سید مجتبی امین


به نظر من بینوایان ویکتور هوگو برترین رمانی است که در طول تاریخ نوشته شده است. من همه‌ رمان‌های طول تاریخ را نخوانده‌ام، شکی در این نیست، اما من مقدار زیادی رمان خوانده‌ام که مربوط به حوادث قرن‌های گوناگون هم هست. بعضی رمان‌های خیلی قدیمی را هم خوانده‌ام. مثلاً فرض کنید کمدی الهی را خوانده‌ام. امیرارسلان هم خوانده‌ام. الف لیله و هزار و یک شب را هم خوانده‌ام. وقتی نگاه می‌کنم به این رمانی که ویکتور هوگو نوشته، می‌بینم این چیزی است که اصلاً امکان ندارد هیچکس بتواند بهتر از این بنویسد یا نوشته باشد و معروف نباشد و مثل منی که در عالم رمان بوده‌ام، این را ندیده باشم یا اسمش را نشنیده باشم ... من می‌گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌نویسی، در عالم کتاب‌نویسی. واقعاً یک معجزه است ...  زمانی که جوان‌ها زیاد دور و بر من می‌آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته‌ام که بروید یک دور حتماً بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه‌شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.

این که بینوایان واقعا یک معجزه هست یا نه را خیلی کار ندارم ولی توجه شما را به این نکته جلب می کنم که عبارات بالا را آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران ایراد فرمودند. گیومه ها را حذف کردم تا با خیال راحت بخوانید و عین خیالتان نباشد که فرق جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشور ها این است که شخص اول آن به این حد جامع در علوم و ساحت های مختلف است. سیاست ایشان وقتی در کنار روحیه ی نظامی و فهم استراتژیک و توان اجرای و مدیریتی قرار می گیرد دیگر کسی احتمال نمی دهد که این فرد کرسی درس هم داشته باشد یا این که رمان بخواند و یا این که شعر بگوید و شب شعر برگزار کند و دستی هم بر آتش عرفان داشته باشد. آنچه افلاطون در خواب هم نمی توانست ببیند در جمهوری اسلامی ایران محقق شده و من به عنوان یک مسلمان ایرانی به رهبری ایشان و ولایت ایشان بر خودم افتخار می کنم. مقایسه ی ایشان با دیگر شخصیت های وقت تلف کردن است چرا که روی هر کس دست بگذاری، از پس دفاع آن بر نخواهی آمد|


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۲
سید مجتبی امین

متأسفانه تماشایی نیست. کارگردانش دچار پیری زودرس شده است. حوصله ی قصه گفتن ندارد و مرامش سکوت است نه از سر تدبیر، از سر بی حرفی و انفعال. حتی رنگ و لعاب «یه حبه قند» هم ندارد که بگوییم به خاطر آن به سینما برویم. پس بهتر است منتظر بمانید نه برای سینمای خانگی، برای مسافرت های بین شهری با اتوبوس و شاید هم تلویزیون پخش کرد.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۳۷
سید مجتبی امین

انسان های تربیت شده غالبا دوران قابل توجهی از زندگی خود را در سختی و تحت فشار گذرانده اند بطوریکه حتی فارغ از مباحث انسان شناسانه این گمان را در ذهن ایجاد می کند که راحتی و رفاه اثر منفی و حداقل ناقصی بر رشد واقعی انسان می گذارد.

زندگی در شهر انسان را نسبت به ضعف هایش غافل می کند، کافیست چهل شب از شهر بیرون بزنیم و به نوع دیگری از زندگی کردن خو بگیریم آن وقت است که با تمام سختی هایش دریچه هایی از ابعاد انسانی برایمان باز می شود که فوق العاده در سرنوشت مان تعیین کننده است. امروزه با ادبیات سطحی زندگی سنتی و مدرن، خیال خودمان را راحت کرده ایم که دیگر به این مسائل فکر نکنیم. آسایشی که به دنبالش هستیم ریشه در ضعف هایمان دارد و لاجرم غفلت زاست حال آن که راه حل در واقعیت است و واقعیت هم این است ما دیگر تحمل هیچ کس را نداریم چون تحمل خودمان را هم نداریم و این زود رنجی حاصل فکر نکردن به همین مسائل است.

دیالوگ هایی مثله:

چرا حرف های تلخ بزنیم یا غصه ها رو فراموش کنیم و ...

مسکن هایی هستند که بالاخره یک روزی اثرش از بین می رود و انسان ناچار می شود بیندیشد به زندگی و از همه مهمتر به مرگ حتی اگر اوقاتش تلخ شود.

هیچ واقعیتی همانند مرگ در طول تاریخ بشر غیر قابل تکذیب نبوده است و هیچ آرزویی همانند بقا نبوده است که انسان به هر قیمتی به دنبال وصول به آن باشد.

به نظرم با تأمل بر همین چند جمله، طومار خیلی از استاندارد های زندگی مان بهم می پیچد.

 

 

 

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۲۵
سید مجتبی امین

نوشته شده برای وبلاگ اشارات و تنبیهات

 

تنبیه اول: ذهن انسان خود از سنخ مجردات است ولی در محاذات ماده که قرار می گیرد (چون از دو سنخ مختلف هستند)از طریق حد و ساخت ماهیات از آن، ماده را تفسیر می کند. علم حصولی در واقع همان شناحت ماهوی است که البته مخصوص عالم ماده است و در عوالم غیر مادی مثل عالم مثال و عقل دیگر ماهیت و حدود واسطه ی شناخت نیستند. (چون هم سنخ با نفس هستند)
تنبیه دوم: حد در واقع یک مفهوم عدمی است مثل سایه که به شئ نسبت داده می شود ولی حقیقتا نبود نور است. ذهن با سلب آثار دیگر اشیاء، ماهیتی از وجود شئ انتزاع می کند که قابل اثبات و انتساب به دیگر موجودات نیست.
تنبیه سوم: ذهن وقتی برهانا توانست احکام ماده را از مجردات تفکیک کند در شناخت حصولی خود از عوالم ماوراء ماده، خواص حدود و ماهیات را نیز از آن ها نفی می کند تا در شناخت آن ها به مغالطه نیفتد.
اشاره: آموزه های وحیانی مثل قرآن و روایات در ترسیم عوالم ماورای ماده (با عنوان آخرت اعم از بهشت و جهنم و...) با لحاظ همین هستی شناسی به توصیف پرداخته اند. در قرآن مجید و بسیاری از روایات، بگونه ای پدیده های اخروی تصویر می شوند که منجر به نفی قواعد حاکم بر علم حصولی و احکام ماهیت خواهد شد، بطور مثال انتساب حدود یک ماهیت به ماهیت دیگر باعث از بین رفتن تمایز ماهوی بین اشیاء می شود. عباراتی مانند نهر و جویی از شیر که طعم عسل دارد (انتساب دو مزه به نهر) و یا تجمیع همه طعم های لذت بخش در یک خوراکی و باغ هایی که رودخانه ها از زیر آن ها جاری است و... .
 
این عبارت پردازی ساختار های حاکم بر علم حصولی در تمایز ماهوی اشیاء را نفی می کند و همین مسئله قرینه ای است محکم بر لحاظ هستی شناسی حکمت متعالیه در آموزه های وحیانی. علامه طباطبایی با توجه به این قرینه از ظواهر قرآن، آیات مربوط به معاد را در تفسیر شریف المیزان تبیین می کنند.

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۱۳
سید مجتبی امین

پیچ در جاده یعنی تغییر جهت و تغییر جهت غیر از تغییر مسیر و توقف یا ترک جاده است. جاده چالوس با همه ی تغییر جهت هایش یک جاده مشخص و واحد است و کسی با پیچیدن در جاده از آن خارج نمی شود. مسیر و جاده وقتی تغییر می کند که مقصد آن عوض شود.
مقام معظم رهبری در سخنرانی های خود این دوران را گذر از پیچ تاریخ می خوانند و این تمثیل حاوی وجه شبه های بسیار دقیقی است.
پیچ در جاده درواقع دیالکتیک دو معنای متضاد است. وحدت در هویت جاده و کثرت در جهت حرکت، به آفرینش این معنا می انجامد. تغییر جهت معلول موانع پیش روی، برای رسیدن به مقصد است و گذر از این موانع نباید منجر به تغییر مسیر و تغییر جاده شود چرا که در این صورت وحدت هویتی از بین می رود و دیگر پیچ بر آن صدق نمی کند.
ما در زمانه ای زندگی می کنیم که موانع جدیدی بر سر راه رسیدن به مقصد معهودمان ایجاد شده است که باید با تغییر جهت از آن عبور کرد و این تغییر جهت گاهی به ظاهر خلاف جهت مقصد است، چه بسا برای رفتن به سمت شمال گاهی نیاز است که کوهی را دور بزنیم و در این دور زدن ها لحظاتی وجود دارد که ما به سمت جنوب حرکت می کنیم.
دو دسته از انسان ها نمی توانند از این پیچ سالم عبور کنند. دسته اول کسانی هستند که حاضر به تغییر جهت حرکت خود نیستند در این صورت یا توقف می کنند و یا جهت خود را ادامه می دهند و وارد بی راهه و دره خواهند شد. تغییر جهت و گم نکردن جهت مسیر نیاز به شجاعت و تشخیص کافی دارد چرا که حین پیچیدن وقتی به پشت سر خود نگاه می کنیم دیگر گذشتگان را به راحتی نمی یابیم و این یعنی جهتی را انتخاب کرده ایم که گذشتگان ما آن را تجربه نکرده اند چون مانعی که امروز با آن مواجه شده ایم در آن روزگار نبوده
دسته ی دوم نیز بی محابا بگونه ای تغییر مسیر می دهند که از جاده خارج شده و هویت خود را فراموش می کنند، این ها همان کسانی هستند که از تغییر جهت به تغییر مقصد رسیده اند، این دسته چون از مسیر منتهی به مقصد معهود خارج شده اند دیگر وارد پیچ نخواهند شد بلکه به دنبال مقصد دیگری برای خود هستند.
هر کدام از این دو دسته، تلفات پیچ های تاریخ هستند. پیچ هایی که زاییده ی موانع تاریخی اند. فارغ از بحث پیرامون مقصد نگاه مقام معظم رهبری به حرکت تاریخی ما حاوی اولا تغییر و ثانیا ثبوت هویتی است به همین خاطر است که ایشان از معنای پیچ تاریخی استفاده کرده اند
در این شرایط اندیشه ای می تواند ما را سالم از این پیچ تاریخی عبور دهد که بتواند این دو خصوصیت را با یکدیگر جمع کند.
دور زدن مانع با حفظ هویت/مقصد

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۵۲
سید مجتبی امین


ساخت کد موزیک آنلاین

ساخت کد موزیک آنلاین